شهید محمد منتظر قائم... از شهدای یگان صابرین .
اللّهـُمَّ صَـلِّ عَلے مُحَـمَّد وَ آلِـ مُحَـمَّد وَ عَجِّـلْ فـَرَجَـهُم
برای شادی روحش صلوات .
شهید محمد منتظر قائم
"خیلی چیزها از ایمان یاد گرفتم خونسردی و آرامش عجیبی داشت؛ یک بار از او پرسیدم درجه
نظامی تو در سپاه چیست؟ گفت: هر درجه ای داشته باشم مهم نیست آخرش همان بسیجی ام و به این درجه افتخار میکنم."
این جملاتیست که پدر یک شهید درخصوص فرزندش می گوید.
محمد منتظرقائم )غلام نژاد( در تاریخ 35 شهریور 4232 در شهرستان نکا در استان مازندران به دنیا آمد و
تولد او همزمان بود با میلاد نبی اکرم(ص)
مادرش میگوید: باوجود اینکه پیشنهادهای کاری مختلفی داشت اما بخاطر علاقه به فعالیت در بسیج و ارادت
زیادی که به رهبری داشت، تمام تلاش خود را کرد و 1 روز بعد از ازدواج، به یگان صابرین ملحق شد.
در دوران کودکی اش خوابی دیدم و حالا که شهید شده است تعبیر آن خواب را بیشتر درک میکنم . محمد
امانتی در دست من بود که به صاحبش برگردانده شد و امیدوارم امانتدار خوبی بوده باشم.
فرزند این خانواده سرانجام در تاریخ 43 شهریور 4230 در درگیری با گروهک تروریستی و جدایی طلب
پژاک در منطقه جاسوسان سردشت به شهادت می رسد.
متن زیر گفتگوییاست با همسر شهید محمد منتظر قائم:
* تغییر نام خانوادگی از غلام نژاد به منتظرقائم
در سال 4231 به پیشنهاد یکی از اقوام ) شوهر خواهرم( با ایشان آشنا شدم، اولین جلسه دیدار ما هم در
منزل خواهرم در نکا بود.
اسم اصلی ایشان در شناسنامه محمد غلام نژاد بود اما یکسال قبل از اینکه به شهادت برسد، فامیلی اش را
تغییر داد و جز من کسی از این موضوع اطلاع نداشت. در واقع یک رازی بود بین من وشهید. از آنجائیکه
علاقه و ارادت زیادی به شهید سید محمد منتظر قائم فرمانده سپاه یزد وشهید واقعه طبس داشت، تصمیم
گرفت این کار را انجام دهد.
می گفت:خیلی به این فامیلی علاقه مندم. دوست دارم فامیلی ام را "منتظر قائم" بذارم.
اهل نماز شب و گریه های نیمه شب بود طوری که گاهی از اوقات با گریه های نماز شب ایشان بنده برای
نماز بیدار می شدم، میدیدم دارد با خدا راز و نیاز می کند و اشک میریزد. یک قرآن توجیبی داشت که
همیشه همراهش بود و آنرا قرائت میکرد.
معمولاً هر زمانی که در زندگی با مشکلی مواجه میشد، با ذکر صلوات حلش می کرد. با این ذکر زیاد مانوس
و محشور بود. یک روز برادر ایشان تصادف خیلی سختی داشتند. طوری که همه فامیل از این موضوع ناراحت
بودند. اما محمدآقا خیلی صبور و خونسرد بود. می گفت تا خدا نخواد هیچ اتفاقی نمی افتد.
و در سال 1390 در سردشت به شهادت رسیدند